جدول جو
جدول جو

معنی درم داری - جستجوی لغت در جدول جو

درم داری
(دِ رَ)
درم داشتن. داشتن درم. توانگری. تمول. غنا. موسری. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامداری
تصویر دامداری
دام پروری، شغل و عمل دام پرور، نگهداری و پرورش حیوانات اهلی، محل پرورش حیوانات اهلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین داری
تصویر دین داری
دین داشتن، تدین، زهد و تقوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مردم داری
تصویر مردم داری
مدارا و ملاطفت، خوش رفتاری با مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طرف داری
تصویر طرف داری
جانب داری، حمایت، نگهبانی از مرزها و نواحی
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ تَ / تِ)
درم دارنده. دارندۀ درم. آنکه درم دارد. مالدار و غنی. (آنندراج). ملی. متمول. مایه دار و پولدار. (ناظم الاطباء). ثروتمند. صاحب پول. پولدار. توانگر:
درم دار مقبل به فرمان شاه
به خدمت روان شد سوی بارگاه.
نظامی.
درم داری که از سختی درآید
سر و کارش به بدبختی گراید.
نظامی.
هم حشمت و کبرو هم حشم دار
هم دولتمند و هم درم دار.
نظامی.
کریمان را بدست اندر درم نیست
درمداران عالم را کرم نیست.
سعدی.
، فلس دار، مانند ماهی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بردباری. حلم. نرم سار بودن. رجوع به نرم سار شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ)
حسن سلو’. خوشرفتاری با خلق. مهربانی و ملایمت کردن با مردمان. مماشات با مردم پاسداری خاطر خلق اﷲ. عمل مردم دار. رجوع به مردم دار شود: آئین شهریاری و کامکاری و نیکوکاری و مردم داری یافته است. (راحهالصدور راوندی).
به که از کف ندهد شیوۀ مردم داری
هر که چون دیده در خانه بازی دارد.
صائب (از آنندراج).
ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید
به رنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید.
شفیع اثر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دُ مَ)
عمل دشمن دار. دشمن داشتن. قلاء. (از دهار). و رجوع به دشمن دار شود
لغت نامه دهخدا
(دِ رَ سَ)
درم سرا. سرای درم. دارالضرب. ضرابخانه. دارالسکه. (دهار). میخکده:
نمود صبح درست ستاره خالی ماند
درم سرای فلک همچو کلبۀ قلاب.
خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقعدر 42هزارگزی جنوب الیگودرز و کنار راه مالرو ارجنگ به چال چنار با 108 تن سکنه. آب آن از قنات و چاه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن. واقع در 43هزارگزی شمال باختری داران و کنار راه شوسۀ ازنا به اصفهان، با 404تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه و رودخانه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ)
عمل و کار علمدار. حمل علم. نگهبانی و حراست علم در جنگها
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مطلق داروهای کرم کش. (یادداشت مؤلف) :
گویم ار تو هم بدین مشغول باشی به بود
زآنکه به سازد خرف را کرم دارو از خضاب.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ)
حالت و چگونگی و عمل دغل دار. رجوع به دغل دار شود، عیب جویی. عیب گویی. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف دغل درای و دغل درایی است، نفاق. (ناظم الاطباء). دورویی
لغت نامه دهخدا
(تِرِ)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 10 هزارگزی جنوب خاوری ساری و یکهزار گزی باختر راه عمومی ساری به دو دانگه قرار دارد کوهستانی و معتدل و مرطوب است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود تجن و چشمه و محصول آنجا برنج و غله و پنبه و میوه و عسل است و شغل مردم زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَ شَ)
حالت حشم دار
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
حرمت داشتن: بزیارت رؤسای قوم برفتی و حقوق ایشان بگزاردی و حرمت داری کردی. (تاریخ قم ص 217)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
چگونگی پریدار: و عبادتی آغاز نهاد و دعوی پریداری کردیعنی جنیان با او سخن میگویند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دامداری
تصویر دامداری
نگهبانی دام، صیدکردن، پروردن حیوانات اهلی چون گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرم دار
تصویر جرم دار
گناهکار مجرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دق داری
تصویر دق داری
رنج و محنت و آزار و زحمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمودار
تصویر درمودار
مهایک رگدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدر داری
تصویر پدر داری
مراقبت پدرقس. مادر داری: پدر داری را از فلان شخص یاد بگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دریا داری
تصویر دریا داری
سمت و رتبه دریادار، اداره دریا داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغل داری
تصویر دغل داری
نفاق دورویی، عیب جویی عیب گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری داری
تصویر پری داری
کیفیت و حالت پری دار پری داشتن جن داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض داری
تصویر غرض داری
حالت و کیفیت غرض پرست غرض ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرض داری
تصویر قرض داری
بدهکاری
فرهنگ لغت هوشیار
بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن: ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید. (شفیع اثر) (ایهام)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرغ داری
تصویر مرغ داری
عمل و شغل مرغدار نگاهداری مرغ تربیت مرغان
فرهنگ لغت هوشیار
معاشرت کننده دوست رفیق: گرم دارانت ترا گوری کنند طعمه موران و مارانت کنند. (مثنوی) غصه دار اندوهگین: شب در آن حجره نشست آن گرم دار بر امید و عده آن یار غار... (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرز داری
تصویر مرز داری
گارد مرزی
فرهنگ واژه فارسی سره
مرز داری کردن در راه خدا بر تقوا، ثابت ماندن بر عبادت و دوام داشتن بر اطاعت از دستورات پروردگار و پیروی از سنت پیامبرص دلالت دارد. اگر مریضی در خواب ببیند که مرزداری از مرز برمیگردد، بیماریش بهبود مییابد و اگر گمشدهای داشته باشد، برمیگردد. خالد بن علی بن محد العنبری
فرهنگ جامع تعبیر خواب
وحشی، خودرو، آدم پر سر و صدا
فرهنگ گویش مازندرانی